اول با تعجب به حرفهایش گوش میدادم؛ باورم نمیشد کسی از جمعکردن زباله در خیابان ذوق کند، اما کمکم قانع شدم. او ظرف چند ساعت، با مدیریت واحد شهر، محلهمحور و مدیریت محله و مشارکت شهروندان در اداره شهر و حفظ محیطزیست و سرمایههای شهر آشنا شده بود. ماجرا از این قرار بود که گردشگر ما میهمان کسی بود که مدیریت یکی از محلات آمستردام را بر عهده دارد.
یکی از روزها، این مدیر محله، اعلانهایی را به صندوقهای پستی شهروندان فرستاد و در برخی نقاط محله نصب کرد با این مضمون که شهروندان عزیز فردا فلان ساعت قرار است محله را از زباله تمیز کنیم، اگر مایل به مشارکت در این کار هستید، فلان جا جمع شوید. میهمان تهرانی که کنجکاویاش جلب شده بود، چند و چون ماجرا را از میزبانش میپرسد و میشنود که اصولا در هلند پدیدهای به نام رفتگر خیابان وجود ندارد؛ مردم طی این روند با اعلام مدیر محله جمع میشوند و محله خود را از زبالههای کف خیابان تمیز میکنند. مدیر محله همزمان انجام کار را به شهرداری محله اعلام میکند تا مامور شهرداری با خودروی مخصوص خود بیاید و ضمن دادن وسایل مخصوص نظافت دستهجمعی، با چای و قهوه از شهروندان پذیرایی کند.
در روز معین شده، این شهروند تهرانی هم به همراه شهروندان هلندی محله را از زباله تمیز کرد تا این مشارکت جمعی را از نزدیک تجربه کند؛ خودش که میگفت حس خوبی داشت. بدین ترتیب هم بودجه شهرداری صرف نظافت دائم خیابانها نمیشود، هم شهروندان در اداره شهر مشارکت میکنند و هم مردمی که خودشان شهر را تمیز میکنند، کمتر زباله در شهر میریزند. وقتی این رویداد را با جمعآوری نظافت دائم خیابانها در تهران و جویهای مملو از زباله شهر مقایسه کنید، بیشتر به ضرورت وجود مشارکت شهروندان در پاکسازی شهر پی میبرید.